Text Practice Mode
-شيدا اگر هيچ چيز عوض نشد
created Apr 3rd 2015, 13:09 by fereshteisabelieber
0
166 words
            1 completed
        
	
	0
	
	Rating visible after 3 or more votes	
	
		
		
			
				
					
				
					
					
						
                        					
				
			
			
				
			
			
	
		
		
		
		
		
	
	
		
		
		
		
		
	
            
            
            
            
			 saving score / loading statistics ...
 saving score / loading statistics ...
			
				
	
    00:00
				-شيدا اگر هيچ چيز عوض نشد و همينطور باقي موند من بايد چكار كنم؟..هان؟..پس تكليفه من چي ميشه؟نمي تونم كه تا اخر عمرم اينجا زندوني باشم؟من اينجا سربارم..مي فهمي؟..درسته خانم بزرگ و پرهام و وهومن بهم لطف كردن و اين سرپناه رو بهم دادن ولي من كه نمي تونم براي هميشه اينجا بمونم و از اين بدتر كه زندوني هم باشم.. شيدا سكوت كرد.. بعد از چند لحظه گفت:ميدونم فرشته..دركت مي كنم..من باهاتم و كمكت مي كنم..فقط تا وقتي يه راهي پيدا نكرديم سعي كن اروم باشي ...باشه؟.. با بغض سنگيني كه توي گلوم بود ناليدم:باشه..مگه چاره ي ديگه اي هم برام مونده؟... -خدا بزرگه..توكلت به خدا باشه.. -اميدم فقط به خداست شيدا..همين هم باعث ميشه احساس تنهايي نكنم و به خودم اميد بدم.. -همين درسته فرشته...من بايد برم خانمي فعلا كاري نداري؟.. -نه گلم..ممنونم كه همه ي خبرها رو بهم دادي..باز هم اگر خبري شد بهم بگو.. -باشه فقط تو لااقل روزي يه بار بهم زنگ بزن چون من كه نمي تونم بهت زنگ بزنم... 
			
			
	         saving score / loading statistics ...
 saving score / loading statistics ...